روشاروشا، تا این لحظه: 12 سال و 12 روز سن داره

شاهزاده خانوم روشا

شاهزاده خانوم در ماهی که گذشت

1393/11/6 1:27
نویسنده :
2,177 بازدید
اشتراک گذاری

درود بر دوستان

هرچی میگذره گرفتاری های کاری اینقدر زیاد میشه که دیگه دیر به دیر به نی نی وبلاگ سرمیزنیم. خوب کاریش نمیشه کرد زندگیه دیگه مجبوریم

بگذریم...

تو  ماه گذشته مامان بزرگ شاهزاده خانوم یک ماه و نیمی رو در بوشهر و جم گذروندند و از ما دور بودند بعد هم که برگشتند مثل همیشه کلی ما رو با سوغاتی هاشون شرمنده کردند. شاهزاده خانوم هم از این سوغاتی ها بی نصیب نشد و صاحب چندتا لباس جدید شد. از همه دوست داشتنی تر لباس پرنسسیشه دستشون درد نکنه با یه عالمه بوس روشا...

یه سری کتاب و وسایل نقاشی هم از طرف یکی از مدیران شرکت مامان برای شاهزاده خانوم به عنوان جایزه فرستاده شده که از جناب آقای ساویزی بابت هدیه های خوبشون بسیار سپاسگزاریم. شاهزاده خانوم هم باهاشون نقاشی میکشه و میگه اینار و آقای ساویزی داده و کلی کیف میکنه.

این مدت با مشکل مزاجی شاهزاده خانوم دست و پنجه نرم میکردیم که خیلی اذیت شدیم هر سه نفرمون. گلاب به روتون، خودداری از مدفوع کردن. هر چهار پنج روز یک مرتبه با کلی درد و گریه و ناراحتی و انواع و اقسام داروها و ملین ها و شیاف و صابون هزار تا چیز دیگه تو این دوماه درگیر بودیم از اون ور هم به دنبال این ماجرا از غذا خوردن هم افتاده بود که اون هم شده بود یه مشکل بزرگ دیگه برامون خدارو شکر بعد از این دو ماه کمی تونستیم به صورت طبیعی برش گردونیم اما هنوز صد درصد مشکلش برطرف نشده .

دردسرها که یکی دو تا نیست تو همین گیر و دار پریا کوچولو (دخترعمه ی یک ماهه شاهزاده خانوم) بعد از اینکه بیش از ده مرتبه آزمایش خون داد (طفلک تمام پاشنه ی پاش سوراخ سوراخ شده بود) هم برای تست غربالگری ، هم برای زردیش که ثابت مونده بود و پایین نمی اومد هم برای تست مجدد غربالگری به جهت کم کاری تیروئید و هم به خاطر التهاب روده که ده روزی رو تو بیمارستان بستری شد. خدارو شکر همه ی این مشکلات این فسقلی هم برطرف شد و الان سالم و سلامت در آغوش پدر و مادر آرمیده.

از این طرف هم هوا  اینقدر آلوده است جرات نمیکنیم این شاهزاده خانوم مهربونمون رو از خونه ببریمش بیرون اما واقعن چاره ای نیست طفلک تو خونه کلافه میشه آدم نمیدونه چیکارکنه؟؟؟

شاد و سلامت باشید- بابا و مامان روشا

چشمک

هدایای ارسالی جناب ساویزی

آرام

سوغاتی های مامان بزرگ و بابا بزرگ از بوشهر

آرام

شاهزاده خانوم شیطونک با عینک مامان

آرام

مشغول خوردن تمام کیوی های روی شیرینی ها

خنده

تو اون روزهای سخت به زور یکمی غذا در طول روز میخورد

غمناک

شاهزاده خانوم مشغول ماهیگیری و کباب کردن ماهی ها برای شام

تشویق

شاهزاده خانوم مشغول تناول آش در پارک(بعد از چند روز غذا نخوردن)

آخرش هم گفت بسیار بهم چسبید

خنده

روشا خانوم با موهای سیخ شده در کلبه ی جنگلی با بابایی

چشمک

فرشته ی خوشگل ما مشغول کمک به مامان در بافتن کلاه جدیدش

تشویق

شاهزاده خانوم در یه عصر پاییزی زیبای کرج پس از بیدار شدن از خواب

آرام

شاهزاده خانوم و بابایی در یک ظهر زمستانی تو پارک

چشمک

پریا خانوم دوست داشتنی در بیمارستان مفید

غمناک

پریا خانوم مهربون تو بغل زن دایی جونش (مامان مارال روشا)

 

 

پسندها (4)

نظرات (4)

افسانه
7 بهمن 93 16:22
سلام مارال جون خوبی ؟ روشا جونی خوبه ؟ به به ! چه لباسای خوشگلی ! دستشون درد نکنه هم بابت سوغاتی ها و هم بابت کادوهای خوشگل و قشنگ . لباس پرنسسیه رو که دیگه نگووووووووووووووووووو دیگه شاهزاده خانوم و لباس پرنسسی واقعاً عالی چقدر کار انجام داده خانومی ماشالله ! آخی پریا خانم چه نازه ماشالله ! ایشالله که همه چیز درست میشه و پریا خانوم هم خوب خوب میشه ایشالله هر دو تا نازگلدر پناه خدا تندرست و ختدون باشن بوس برای شاهزاده خانوم خوشگل و مامانش

پاسخ
سلام افسانه جون مرسی قربانت خیلی به ما لطف داری خدا روشا کوچوی شما روهم صحیح و سلامت در پناه خودش زیر سایه شما نگهداره
محبوبه مامان الینا
9 بهمن 93 12:44
ای جانمخدا مریضی رو از جون این فرشته های مهربون و بسیار دوست داشتنی دور کنه انشاله خداروشکر که این روزهای سخت تموم شده انشاله همیشه تنشون سالم باشه

پاسخ
آمین خدا همه ی فرشته های کوچولو رو در پناه خودش نگهداره
محبوبه مامان الینا
8 فروردین 94 11:37
سلام به مارال عزیزم و آقا پیمان مهربان و روشای بسیار بسیار دوست داشتنی سال نو مبارکاروزی سالی خوش و سرشار از شادی و سلامتی و برکت دارم برای شما خانواده بسیار دوست داشتنی
محبوبه مامان الینا
24 فروردین 94 9:51
بسیار بسیار دلتنگیم امید که سالم و شاد باشید