آخر هفته ی شاهزاده خانوم
درود بر دوستان
این آخر هفته حسابی سرمون شلوغ بود، چون فردا شب (( شب یلدا )) خانواده ی بابا و مامان (به غیر از دایی علی و زندایی ساناز که جاشون سبز) منزل ما هستند و با وجود زندگی کارمندی و کمبود وقت مجبور بودیم این دو روزه به خرید و کارهای خونه بپردازیم، امروز (جمعه) هم منزل دوست بابایی (آقا افشین ) دعوت بودیم به صرف ناهار همسرشون لعیا خانوم خیلی زحمت کشیدند و با غذاها و خوراکی های خوشمزه از ما پذیرایی کردند. دستشون درد نکنه. اول مهمونی شاهزاده خانوم هنوز با همه غریبی میکرد اما کم کم با لعیا جون که از قبل چند بار دیده بودشون ارتباط برقرار کرد و بعد هم در حالتی ناباورانه با سمیه جون یکی دیگه از دوستانمون که تا الان روشا رو ندیده بودند دوست شدند و از بغل ایشون پایین نیومدند تا عصری که خوابیدند. خیلی برامون جالب بود چون روشا اصلن بغل کسی نمیره اونم کسی که تا به حال ندیده بودشون. حتی ناهار رو هم تو بغل ایشون نوش جان کردند . ایشون هم زحمت کشیدند و پنجاه هزار تومان به عنوان هدیده به روشا خانوم دادند دستشون درد نکنه روشا یه بوس آبدار تقدیمشون میکنه.
در آرامش باشید - بابا و مامان روشا
شاهزاده خانوم درحال آماده شدن و رفتن به مهمونی
شاهزاده خانوم منزل عم افشین رو کانتر مشغول ناخنک زدن به ترشی ها
شاهزاده خانوم در حال بازی با سمیه جون
روشا در حال غذا خوردن پیش خاله سمیه
شاهزاده خانوم آرام خوابیده در آغوش خاله سمیه
روشا خانوم موقع خوردن دسر از خواب بیدار شد و از خوردن ژله های خشمزه کلی لذت برد
شاهزاده خانوم پا در کفش بزرگترها در حال خداحافظی و رفتن ددر با گلی
روشا خانوم مشغول مالیدن کرم به دست و پای خودش و مامان و بابا
روشا پیکاسو در حمام به همراه بابایی مشغول نقاشی با رنگ انگشتی
*
چند روزیست روشا خانوم به لگو هاش بیشتر علاقه مند شده
اسباب بازی جدید کشف کرده دختر خوشگلمون، بابایی مجبوره مدت زیادی بایسته و رخت آویز های رنگی رو دستش بگیره تا شاهزاده خانوم باهاشون بازی کنند
روشا دلبر برای اولین بار در حال انار خوردن (از اونجایی که تا حالا خوردن میوه خام برای شاهزاده خانوم ممنوع بوده و انار رو هم نمیشد کمپوتش کرد خوشگل خانوم تا حالا انار نخورده بود و ظاهرن هم خیلی دوست داره - حتمن شب یلدا تلافیش رو درمیاره