روشاروشا، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 10 روز سن داره

شاهزاده خانوم روشا

یه روز زیبا و یک خبر بد

درود بر دوستان امروز زادروز همسر عزیزم مارل خانوم مهربونه، هشتمین زادروزیست که با هم جشن میگیریم و دومین زادروزیست که شاهزاده خانوم روشا رو درکنارمون داریم، همسر عزیزم برایت بهترین ها را آرزومندم و امیدوارم زادروز صدوبیست سالگی شاهزاده خانوم رو باهم جشن بگیریم.   و اما خبر بد، امروز برای اولین بار شاهزاده خانوم مجروح شد، خیلی ناراحت شدیم تا الان که دارم مینویسم هنوز به مامان مارالش نگفتیم، رو اولین پله نشسته بود تا من وسایلی که همراه بود رو جمع جور کنم که یهو به حالت سجده خودش رو انداخت رو زمین وقتی برش داشتم که آرومش کنم دیدم جیگر بابا از دهنش داره خون میاد و لبش هم باد کرده نفهمیدم چطوری آوردمش تو خونه و دهنش رو ...
7 شهريور 1392

سونوگرافی ریفلاکس از روشا

درود بر دوستان دیروز شاهزاده خانوم رو طبق دستور خانم دکتر کاوه منش بردیم برای سونوگرافی ریفلاکس البته درکنارش یه سونوی کامل شکمی هم براش نوشته بودند. رادیولوژی مرکز تخصصی پزشکی کودکان پگاه در خیابان خواجه عبداله انصاری، به نظر جای خوبی می اومد و چون فقط کار برای بچه ها انجام می دادند در این زمینه حرفه ای تر بودند. چون ما برای یه دکتر خاص که خانوم دکتر کاوه منش گفته بود میخواستیم وقت بگیریم به ناچار بین مریض به ما وقت دادند که خیلی هم شلوغ بود اولش شاهزاده خانوم آروم رو صندلی های انتظار نشسته بودند و مطالعه میکردند اما کم کم حوصله روشا خانوم سر اومد و راه افتادند مطب گردی ...  خانوم دکتر مهدیزاده کارشون خیلی خوب بود از اونجایی که روش...
6 شهريور 1392

روشا و مامان با یک لباس

درود بر دوستان مامان بزرگ روشا بعضی از لباس های دوران کودکی مامان مارال رو براش نگه داشته بود که چند وقت پیش آوردیمشون خونمون و فعلن یکیش رو که اندازه روشا بود رو امتحان کردیم دیدیم خیلی هم بهش میاد اینقدر ترو تمیز نگه داشتند و اینقدر جنسشون خوب بوده که تا الان صحیح و سالم مونده، عکس زیر مامان روشا رو در سن دو سالگی با همون لباس نشون میده چند تا لباس دیگه هم هست که وقتی تن روشا کردیم و عکس گرفتیم تو یه پست دیگه میزارمشون. از این لباس های چهارخونه قرمز مامان مارال چند مدل داره خیلی خوشگلن. شاد باشید - بابا و مامان روشا   مادر و دختر در یک لباس با اختلاف سی سال خداییش کپی مامانشه این شاهزاده خانوم زیبا     ...
6 شهريور 1392

روشا و سرسره

درود بر دوستان چند روز پیش یه سر رفتیم خونه خاله نغمه اونجا روشا خانوم بعد از کمی غریبی و گریه کردن کم کم یخش باز شد و بر خلاف دفعه پیش که از سرسره خوشش نیومد اینبار حسابی باسرسره کیان و کیانا جون بازی کرد چون چند باری هم که پارک برده بودیمش هر کاری کردیم از ما جدا نشد که تاب و سرسره بازی کنه، وقتی که دیدیم دوست داره بازی کنه جدا از اینکه تصمیم گرفتیم بریم براش سرسره بخریم، گفتیم امروز ببریمش پارک ببینیم تو پارک هم خوشش میاد با این وسایل بازی کنه یانه که دیدیم عاشق سرسره است ولی خیلی از تاب خوشش نیومد شاید بعدن به اون هم علاقه مند بشه ولی حسابی با سرسره بازی کرد تقربن با همه ی سرسره های توی پارک بازی کرد. خوشحالیم  از اینکه داره بیشتر...
31 مرداد 1392

فروشگاه شهروند

درود بر دوستان دیروز بعد از مطب دکتر یه سر رفتیم فروشگاه شهروند چون نزدیک مطب دکتر بود هم خرید کنیم هم روشا که تو مطب دکتر کلی گریه کرده بود کمی سرگرم بشه. از شانس هم از این سبد خریدهایی که جلوش ماشین داره اونجا بود و روشا رو هم سوار کردیم و کلی تو فروشگاه چرخوندیم شاهزاده خانوم هم خیلی کیف کرد دستشون درد نکنه این سبد های خرید وسیله ی خوبیه برای کسانی که با بچه میان فروشگاه شاد باشید - بابا و مامان روشا * *     ...
30 مرداد 1392

داستان روشا و شیر های AR

درود بر دوستان از وقتی که خانم دکتر کاوه منش برای شاهزاده خانوم شیر بیومیلAR تجویز کردند و ریفلاکس ایشون بهتر شد کم کم این شیر کم یاب و بعد هم نایاب شد چون شرکت واردکننده گفت که برای وارد کردنش دولت ارز نداده (دست گلشون درد نکنه) آخرین باری که تونستیم پیدا کنیم چند ماه پیش بود که هشت تا یه مادربزرگش تو تهران پیدا کرد و ده تا هم یه مادربزرگ دیگه روشا تو سفر به شهر جم پیداکردند و برامون پست کردند خدا بهشون سلامتی بده کمی خیالمون راحت شده بود (هر چند تاریخ بیومیل های موجود تا آخر مهر ماهه) تا هفته پیش که دیدیم یه قوطی دیگه بیشتر نمونده باز غصه و گردش بین داروخانه های تهران و شهرستان ها (با خواهش از دوستان به خصوص مامان مهربون الینا خانوم) شرو...
29 مرداد 1392

عروسک های دست دوز مامان مارال

درود بر دوستان مامان روشا خانوم خیلی پیش از این چند تا عروسک برای فرزند آینده که همین سرکار روشا خانوم باشند دوخته بودند که الان آوردیمشون دم دست و هفته ای یکیش رو بهش میدیم تا هم روشا لذت بازی با عروسک های جدید رو تجربه کنه هم مامانش از کارهای دست خودش که میبینه دختر گلش باهاش بازی میکنه لذت ببره. شاد باشید - بابا و مامان روشا   خورشید خانوم هاپو سفید غورغوری پنگولی ...
23 مرداد 1392

اولین پیاده روی طولانی

درور بر دوستان امروز روشا اولین پیاده روی طولانی خودش رو انجام داد، از دم منزل خودمون تا منزل مادربزرگش ، تو راه هم که به همه چی گیر میداد و طبق معمول با جمله معروف خودش (ای چیه؟) بنده رو سوال پیچ میکرد، تو راه هرجا برگ خشک میدید حتمن باید پاش رو میذاشت روش تا صدا بده و ایشون هم از صداش کیف کنه، خلاصه مسیر چند دقیقه ای رو تو نیم ساعت با هم پیمودیم اونجا هم که رسید از سه تا پله اول رفت بالا و شروع کرد خودش رو تشویق کردن... شاد باشید - بابا و مامان روشا   ...
22 مرداد 1392

خرید برای شازده خانوم

درود بر دوستان ما اغلب لباس های تو خونه ی شاهزاده خانوم رو از غنچه میخریم اس ام اس دادن که تخفیف دارن ما هم با روشا خانوم رفتیم ببینیم چی دارند و یه سری هم تو پاساژ بزنیم و برگردیم. طبق معمول شازده خانوم راه افتادند تو پاساژ که "ای چیه؟ "بعد هم تشریف بردن جلوی یه مغازه که کلی گل سر آویزیون کرده بودند مشغول انتخاب گل سر شدند و بعد از کمی چرخیدن و خرید از غنچه خسته شدند و راه افتادند به سمت بیرون که چشمشون افتاد به این عروسک های چراغ دار دستی که خودش هم لنگش رو داره و فکر میکرد که مال خودشه و گیر داده بود به بساط این دست فروش بنده خدا و کاسه و کوزه اش رو میخواست به هم بریزه که با کلی خواهش و تمنا از شازده خانوم راضیش کردیم که منصرف بشه ش...
22 مرداد 1392