یه روز زیبا و یک خبر بد
درود بر دوستان امروز زادروز همسر عزیزم مارل خانوم مهربونه، هشتمین زادروزیست که با هم جشن میگیریم و دومین زادروزیست که شاهزاده خانوم روشا رو درکنارمون داریم، همسر عزیزم برایت بهترین ها را آرزومندم و امیدوارم زادروز صدوبیست سالگی شاهزاده خانوم رو باهم جشن بگیریم. و اما خبر بد، امروز برای اولین بار شاهزاده خانوم مجروح شد، خیلی ناراحت شدیم تا الان که دارم مینویسم هنوز به مامان مارالش نگفتیم، رو اولین پله نشسته بود تا من وسایلی که همراه بود رو جمع جور کنم که یهو به حالت سجده خودش رو انداخت رو زمین وقتی برش داشتم که آرومش کنم دیدم جیگر بابا از دهنش داره خون میاد و لبش هم باد کرده نفهمیدم چطوری آوردمش تو خونه و دهنش رو ...